از تبار مادر

پیر ما گفت که جنگ است، قلم بردارید...

از تبار مادر

پیر ما گفت که جنگ است، قلم بردارید...

از تبار مادر

باید آنچه که حقیقت است
بار ها
و بارها
و هزاران بار بگوییم.
چون
خطر تحریف
همیشه هست.

۳ مطلب با موضوع «دست نوشته ها» ثبت شده است

کم کم داریم شبیه بنی اسرائیل های زمان حضرت موسی میشیم ؟ ؟ ؟

- همیشه نشسته ایم و پشت سر هم برایش «باید» بافته ایم.

- لیست بلند بالایی از «باید»ها ساخته ایم تا او بیاید و همه شان را به تنهایی بر دوش بکشد و تمام درد های جامعة بشری را به تنهایی مداوا کند و تمام انتظارات ما را برآورد.

-هر وقت از دنیا خسته می شویم، هر وقت مشکلی آزارمان می دهد، فارغ از این که چقدر بزرگ یا به کجا مربوط باشد، آهی می کشیم و می گوییم:«آقا می آید و همه مشکلات را حل می کند.»، «آقا که آمد باید با فلان شخص فلان برخورد را کند»، «آقا که آمد باید این کار را این طور درست کند»و هزاران جور جملة جورواجور دیگر... .

- خوب که فکر می کنم، می بینیم ما شده ایم درست لنگة بنی اسرائیلی هایی که به موسایشان گفتند:

«ما همین جا نشسته ایم؛ تو با خدآیت برو و دشمنان را از ارض موعود بیرون کن؛ بعد ما می اییم و با آرامش در آن سرزمین زندگی می کنیم.»

انگار ما هم می خواهیم موسایمان را که می آید تا نجات مان دهد و از چنگال فرعون ها برهاند؛ تک و تنها، با خدایش به جنگ ها و سختی ها بفرستیم و منتظرش بمانیم تا با پیروزی برگردد

و یک جهان پر از صلح و آرامش را دو دستی تقدیم مان کند.

آیا زمان آن نرسیده است که از خود بپرسیم او از مـــن چـــه انــــــــتظاری دارد؟؟؟

منبع : سایت طلبه جوان

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ آذر ۹۳ ، ۲۱:۳۶
از تبار مادر

این اشک ها نتیجه ی اسلام زینب است
پس گریه می کنیم مسلمانمان کنند
"علی اکبر لطیفیان"


گریه آبی است که این کدورت ها و کثافت ها را می شوید و تو را به فطرت الهی خویش رجوع می دهد و دیگر باره اهل ولایت می شوی.

بگذار ما را اهل گریه بخوانند...

اگر آنها بدانند که در این گریه ها چه قدرتی نهفته است، خواب آنان حرام خواهد شد.

و به راستی اگر خداوند گریه را به انسان نبخشیده بود، هیچ چیزی نمی توانست کدورتی را که با گناه بر آیینه ی فطرتش می نشیند، پاک کند.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ آذر ۹۳ ، ۰۶:۳۲
از تبار مادر

جمعه ها طبع من احساس تغزل دارد

نا خود آگاه به سمت تو تمایل دارد

بی تو چندیست که در کار زمین حیرانم

مانده ام بی تو چرا باغچه مان گل دارد؟

شاید این باغچه ده قرن به استقبالت

فرش گسترده و در دست گلایل دارد

یازده پله زمین رفت به سمت ملکوت

یک قدم مانده، زمین شوق تکامل دارد

جمکران نقطه ی امید جهان شد که در آن

هر چه دل، سمت شما دست توسل دارد

هیچ سنگی نشود سنگ صبورت، تنها

تکیه بر کعبه بزن، کعبه تحمل دارد

(کتاب طوفان واژه ها / سید حمید رضا برقعی)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ آذر ۹۳ ، ۲۲:۰۷
از تبار مادر